درباره من

عکس من
تهران, سعادت آباد, Iran

۱۳۸۷ شهریور ۳۱, یکشنبه

رویش


پسرک در جیب های خود پول می کاشت ، آن قدر تا جیب هایش باد کردند و ترکیدند و شلوارش دو تا شد .
پسرک آن قدر با پول هایش خورد که شکمش متورم شد و پیراهنش ترکید و پیراهنش دوتا شد .
پسرک آن قدر *** تا *** اش **** شد و ترکید و *** دو تا شد .

پسرک مدرن شده بود ، مرد صدایش می کردند . و دیگر از این که از صورت تا نوک انگشتانش مو می رویید ،احساس بیهودگی نمی کرد .

۱۳۸۷ شهریور ۱۴, پنجشنبه

باد


خاک، خاک، خاک می خورم.
خیس، خیس، خیس می شوی.

من در انتظار ِ باد ام که برگ زردی بر تنم بنشاند
تو در انتظار ِ بادی که دزدیده بذری بر تنت بلغزاند

۱۳۸۷ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

آل!

یه جورایی جمع ایده آل و رئال میشه ریده آل!

من اهل بازی با کلمات نیستم ، اما واقعا وضعیتم اینه!