عدم تعلق... تعليق
نئشگي ملايم كدئين... سرگيجه ..
تكرار گردش مداوم دور ِ حلقه ِ ممتد
قرصي كه بي احتياط و به اختيار، قورت داده شده
ريزش ملايم نور مانيتوري كه به هزار ايزو شفاعت كرده تا چشمهاي زل زده من را عمر بيشتري براي خيره گي ، ببخشد
آرامش من در آوردي اما لذت بخش ِ مطلق ِ من
انتظار طولاني سكوت براي ت َك ناله اي افسوس
و من كه زمان را گم كرده ام
خونسردي نفرت انگيز
"سيم هاي ِ ساز براي جنبيدن يه ضرب ِ انگشتان نياز دارند"
و من به تو خيره نگاه خواهم كرد و اگر از من حالم را بپرسي ؛ خواهم گفت كه چيزيم نيست ، همه اش منم
نئشگي ملايم كدئين... سرگيجه ..
تكرار گردش مداوم دور ِ حلقه ِ ممتد
قرصي كه بي احتياط و به اختيار، قورت داده شده
ريزش ملايم نور مانيتوري كه به هزار ايزو شفاعت كرده تا چشمهاي زل زده من را عمر بيشتري براي خيره گي ، ببخشد
آرامش من در آوردي اما لذت بخش ِ مطلق ِ من
انتظار طولاني سكوت براي ت َك ناله اي افسوس
و من كه زمان را گم كرده ام
خونسردي نفرت انگيز
"سيم هاي ِ ساز براي جنبيدن يه ضرب ِ انگشتان نياز دارند"
و من به تو خيره نگاه خواهم كرد و اگر از من حالم را بپرسي ؛ خواهم گفت كه چيزيم نيست ، همه اش منم
|