بیدار شو نهال کوچک ِ من
برایت زمستانهای زیادی را خوابیده ام
پنهانی دفنت کرده ام به امید بهاری تازه
تا تو از زیر خاک ِ شناخت ِ قهوه ای رنگ
راهی بیابی به سوی آفتابت؛ شکوفاییت
من هنوزم تو را سبز ، آفتاب را روشنایی و آب را حیات بخش تصویر می کنم
و برایت از سوخته هایم لالایی می خوانم
برخیز ؛ آتش تک شعله ی خاموش من برای عروسی تو
مهمانی تازه ای خواهد ساخت
پ.ن :(خاکستر ِ خاطرات مرده ؛در این حماسه جایی نخواهد داشت)
برایت زمستانهای زیادی را خوابیده ام
پنهانی دفنت کرده ام به امید بهاری تازه
تا تو از زیر خاک ِ شناخت ِ قهوه ای رنگ
راهی بیابی به سوی آفتابت؛ شکوفاییت
من هنوزم تو را سبز ، آفتاب را روشنایی و آب را حیات بخش تصویر می کنم
و برایت از سوخته هایم لالایی می خوانم
برخیز ؛ آتش تک شعله ی خاموش من برای عروسی تو
مهمانی تازه ای خواهد ساخت
پ.ن :(خاکستر ِ خاطرات مرده ؛در این حماسه جایی نخواهد داشت)
|