درباره من

عکس من
تهران, سعادت آباد, Iran

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲, دوشنبه

حیف


مزرعه قدیمی، زراعت بی حساب

کاشت، داشت، برداشت

خان ِ زورگو

تو، من

گرمای ما پشتِ خرمنهای بلند؛ له له زدن هایمان

ندای ِ طبیعت، صدای ِ طبیعی

آ آ ...


آدم.....


آدمک...........


آدمکش...

پاسبانی در کار نیست، جرمی ندارد

تو خودت را کشته ای؛ آدمکش